تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

تمام من

تمام ماجرای من

سه واژه شد برای تو 

سه واژه جدا جدا

من و 

شب و 

هوای تو

سگهای نازی آباد

  

سرنوشت :

 

این عنوان از ضرب المثل قدیمی برگرفته شده ومنظور نویسنده(!)شخص خاصی نیست.(خدای ناکرده به قبای کسی برنخوره واگر هم احیانا خواست بخوره جا خالی بده). 

  

  

 میان برنامه :

در زمانهای دور محله بود به نام نازی آباد که البته هنوز هم هست.در این محله افراد جوروناجور زیادی ساکن بودن که هر کدوم برای خودشون یک قصه هزارویک شب بودن. 

قصدبنده تحریر بعضی از خاطرات کودکی تا بعد از مرگ از این محله است.و سعی خواهم کرد که بدون پرده پوشی یا حتی پرده دری مطالب رو به نگارش در بیاورم. 

القصه توی این محله ما از ابرام آقا زن حمیده خانم تا اسکندر آقا سردار قوم  به تاراج برده فرهنگ اصیل ایرانی زندگی میکردن. 

 

از بچه گی خودم خاطرات شیرین زیادی به خاطر ندارم جز چند مورد که با توجه به سکسی بودن خیلیاش از خیر بازگو کردن اون می گذرم وشما هم بگذرین! 

قصه ی مجیدمحله ما از زمانی شروع شد که این انقلاب مردمی خودجوش به سر منزل مقصود رسید ما مجبور به ترک دیار گشته وهمراه با متعلقین به خانه جدید نقل مکان نمودیم. 

با ورود خاندان اینجانب به این محله قصه مجید هم شروع شد. 

 

ته نوشت : 

 

دنبال داستان بعد از آگهی بازرگانی اکزایت من! 

آی لاو یو پی ام سی...

یک روزی...

روزی دوباره خورشید 

ردمیشه از بغض ابرها 

دوباره بوسه ولبخند 

میشه سرگرمی دنیا 

 

پ.ن : 

 یک روزی روی تن دیوارکهنه 

نقش آزادی کشیدن چه کیفی داره!