تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

افتخار ایرانی

 

  

گزارش اول : 

تجربه تماشای صحنه‌ برنده شده فیلم جدایی نادر از سیمین، مثل لحظه‌های بازی ایران و  استرالیا است. شادی‌های پس از این برد هم مثل شادی‌های پس از همان بازی، گسترده  

است.

به لطف شبکه تلویزیونی «من و تو» این مراسم برای اولین بار به صورت زنده از یک شبکه فارسی زبان پخش شد.  برخی از خانواده‌های ایرانی‌ هم حتی برای دیدن این صحنه کنار هم جمع شده بودند. یکی دو ویدئویی که کاربران شبکه‌های اجتماعی از لحظه اعلام این جایزه در خانه‌هایشان روی یوتیوب منتشر کرده‌اند و من دیده‌ام، نشان دهنده لحظاتی پر از اضطراب و هیجان و امید و شادی است.

در لحظاتی پر اضطراب، مدونا اسم ایران را به عنوان دریافت کننده جایزه بهترین فیلم خارجی «گلدن گلوب» اعلام کرد تا خیلی‌ها مثل صحنه گل زدن خداداد عزیزی، از هیجان به هوا بپرند.

در شرایطی که جستجوی نام ایران در سایت‌های خبری همیشه با خبرهای تحریم و انرژی هسته‌ای و مواضع غیر دلپذیر سیاستمدارانش همراه بوده است، اعلام نامش روی صحنه گلدن گلوب توانست صبح دلپذیری برای بسیاری از ایرانیان بسازد.

شواهد موجود در حساب توییتر و فیس بوک و گوگل پلاس من نشان می‌دهد اغلب دوستانم برای تماشای این پیروزی، شب زنده‌داری کرده‌اند.
اصغر فرهادی هم که از شور و هیجان هموطنانش با خبر بود روی صحنه، از مردم ایران نام برد تا شادی این گوی طلایی را با آنها شریک شود.

آنچه بسیاری از مردم ایران را وادار به شب زنده داری کرد چیزی فراتر از یک جایزه سینمایی بود. برای بسیاری از آنها این جایزه معنایی فراتر دارد. از دهن کجی به حکومت تا همدلی با کسی که فیلمش روایت آدم‌هایی است از طبقه متوسط. طبقه‌ای که در سال‌های پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد، سخت ترین فشارها را تحمل کرده‌اند. با بردن این جایزه برخی از مخالفان و منتقدان حکومت احساس می‌کنند که به دروازه حکومت گل زده‌اند.

با وجود همه جشن و پایکوبی‌هایی که من در فضای مجازی می‌بینم، لزوما «همه مردم ایران» هم  از این پیروزی سینمایی شاد نیستند. سال گذشته وقتی اصغر فرهادی در میانه ساخت این فیلم بود، وزارت ارشاد پروانه ساخت فیلمش را لغو کرد. دلیل این برخورد، سخنان انتقاد آمیز فرهادی در جشن خانه سینما بود. او در این جشن گفته بود که امیدوار است وضع مملکت طوری شود که گلشیفته فراهانی، بهرام بیضایی و امیر نادری به ایران برگردند و جعفر پناهی هم بتواند در ایران فیلم بسازد.

این جملات، مقامات ایران را عصبانی کرد تا جایی که فیلمبرداری این فیلم را متوقف کردند اما بالاخره کوتاه آمدند و فیلم ساخته شد.

یکی از رویارویی‌های هواداران و مخالفان حکومت ایران بر سر نمایش عمومی این فیلم اتفاق افتاد. وقتی بسیاری از مسئولان فرهنگی و سینمایی و سیاسی ایران همه توان خود را برای رکورد زدن فیلم اخراجی‌ها به صحنه آوردند، در سوی دیگر کارزارهایی در شبکه‌های اجتماعی برای حمایت از فیلم جدایی نادر از سیمین شکل گرفت.

حتی فیلمی با عنوان «دوپینگی‌ها» از سوی جریان‌های سینمایی نزدیک به حکومت ساخته شد که همین رویارویی را روایت می‌کند. کارگردان این فیلم سعید باطنی که اخیرا فیلمش در «جشنواره فیلم عمار» نمایش داده شد، هفته گذشته گفت که «آن‌ها طرح ریخته‌اند که فیلم «جدایی نادر از سیمین» در اکثر جشنواره‌های معتبر برنده شود و امروز برای گلدن گلوب دومین جشنواره بزرگ سینمایی و جشنواره بفتا آن را نامزد کرده‌اند و شما بدانید که این‌ها با توجه به رقیبان فیلم در اسکار، این جایزه را به «جدایی نادر از سیمین» می‌دهند.»

درست در روزی که بسیاری از رسانه‌های ایرانی خبر جایزه گرفتن اصغر فرهادی را تیتر خود کردند، خبرگزاری فارس در خبری که شایسته انعکاس در صفحه یک این سایت و حتی صفحه اصلی گروه فرهنگ و هنرش نمی‌دانست به این جایزه اشاره کرد. فارس نوشت که از نکات قابل توجه در حاشیه مراسم، توجه فرهادی به واکنش افکار عمومی و جامعه هنری ایران در مواجهه با رفتار گذشته خود بود. دست ندادن فرهادی با مدونا که جایزه را به او اهدا کرد آن هم یک روز پس از انتشار تصاویر دست دادنش با آنجلینا جولی مورد توجه فارس قرار گرفت.

در همین روز رجا نیوز به بهانه نقد فیلم «اسب حیوان نجیبی است» یادداشتی منتشر کرد که در تیتر آن، فیلم جدایی نادر از سیمین را به «آروغ‌های روشنفکری» فرهادی تعبیر کرده است.

پیش از این ابراهیم حاتمی کیا هم در آبان ماه با انتشار نامه‌ای خطاب به رضا میرکریمی کارگردان فیلم «یه حبه قند»، به بهانه تحسین فیلم او به اصغر فرهادی کنایه زده بود که «اگر این حَبّه قندت نبود، یادمان می رفت کجایی هستیم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرس نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتاب مان به جبرِ همکار تلخ مزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی، متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم.»

او در برنامه سینمایی هفت هم خیلی صریح‌تر از این فیلم انتقاد کرده بود که مخاطب را «ناامید» می‌کند.

تا این لحظه، هیچ کدام از مسئولان سیاسی ایران و حتی مسئولان فرهنگی، که پیروزهای ورزشی را تبریک می‌گویند دریافت یکی از مهم‌ترین جایزه‌های سینمای جهان را به اصغر فرهادی تبریک نگفته‌اند. شاید دریافت اسکار، بتواند آنها را ناچار کند به سینمایی که دوست ندارند لبخند بزنند. 

 

گزارش دوم : 

 

شبی که من و بسیاری از علاقمندان سینمای ایران، تا سپیده دم بیدار نشستیم و پلک نزدیم تا شاهد اعلام برنده شدن فیلم اصغر فرهادی و بالارفتن او و پیمان معادی از پله‌های صحنه گلدن گلوب در شهر لوس آنجلس باشیم. و به دنبال آن، فضای مجازی فیس بوک را با پیام‌های تبریک خود به هیجان آورده و سیل بی‌شمار لایک‌ها و تشویق‌ها را نثار فرهادی و گروه او و همه سینماگران مستقل ایران سازیم.

برای من که سینمای ایران را در این سال‌ها از نزدیک دنبال کرده‌ام، کاملا روشن است که این جایزه چه کسانی را از ته دل خوشحال و چه کسانی را برافروخته می‌کند.

شاید در شرایط امروز سینمای ایران، هیچ خبری نمی‌توانست مثل خبر برنده شدن فیلم جدایی نادر از سیمین در مراسم گلدن گلوب، کام سینماگران مستقل ایرانی را شیرین کند. آنها در شرایط بسیار سختی به سر می‌برند و با موانع بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند.

در شرایطی که مسئولان دولتی بدون توجه به خواست‌ها و اعتراضات برخی از مهمترین سینماگران این خاک، خانه سینما را منحل کرده‌اند، شیرینی جایزه فرهادی، می تواند تا حدی از شدت این تلخی بکاهد. برای آنها هیچ چیز شیرین‌تر از این نیست که یکی از همکاران‌شان که جیره‌خوار و مجیزگوی سردمداران سینمای دولتی نیست، با فیلمش توانسته است، سینمای جهان را فتح کند و بار دیگر در عرصه جهانی افتخارآفرین باشد.

فرهادی با این فیلم و موفقیت‌های بین‌المللی‌اش به چالش با تفکری خشن و مستبد برخاسته که با موجودیت سینمای مستقل ایران و حضور بین‌المللی آن مخالف است و با تمام قدرت با آن می‌ستیزد.

من نمی‌توانم باور کنم که مسئولان دولتی سینمای ایران از برنده شدن اصغر فرهادی و فیلمش خوشحال شده‌اند. چرا که دیدیم آنها چگونه به بهانه حرف‌های فرهادی در خانه سینما در دفاع از برخی چهره‌های برجسته سینمای ایران، جلوی ادامه فیلمبرداری جدایی نادر از سیمین را گرفتند و چگونه در مسیر انتخاب طبیعی این فیلم برای ارسال به آکادمی اسکار تا توانستند سنگ انداختند و مانع ایجاد کردند.

جایزه فرهادی می‌تواند یک «نه» بزرگ به همه کسانی باشد که با این فیلم و هر گونه حرکت مستقل در سینمای ایران مخالفت کرده و تیغ بر روی سینماگران مستقل و دگراندیش کشیده و می‌کشند.

از سوی دیگر برنده شدن فرهادی در گلدن گلوب، می‌تواند یک رویداد ملی باشد و غرور ملی ما را نمایندگی کند. چه بهتر که نماینده این غرور ملی یک سینماگر ماهر و هوشمند مثل فرهادی باشد. همان گونه که روزگاری این نقش را ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، داریوش مهرجویی، سهراب شهیدثالث، بهرام بیضایی، امیر نادری، عباس کیارستمی و بسیاری دیگر با کارهایشان در عرصه جهانی انجام دادند.

به گمان من نقشی را که سینما در تاریخ ملت ایران بازی کرد، در تاریخ هیچ ملت دیگری ایفا نکرد. سینمای ایران با نبض جامعه ایران پیوند خورده و با آن می‌تپد. به همین دلیل موفقیت جهانی یک فیلم مثلا برنده شدن در اسکار یا گلدن گلوب می‌تواند در ایران به یک رخداد ملی تبدیل شود.

سینمای ایران، از ابتدای پیدایش خود، برای تثبیت خود در جامعه ایران و جوامع بین‌المللی، با موانع بسیاری مواجه بوده و هست. تاریخ سینمای ایران با انکار، تهدید، سرکوب، خفقان و سانسور و ممیزی نوشته شد.

برنده شدن فیلم فرهادی در گلدن گلوب، سهم زیادی در تثبیت موقعیت جهانی سینمای ایران و موفقیت‌های اقتصادی و حرفه‌ای بین‌المللی آن در آینده خواهد داشت. همان گونه که عباس کیارستمی، امیر نادری، محسن مخملباف، بهمن قبادی، جعفر پناهی، مجید مجیدی و رخشان بی اعتماد، نام سینمای ایران را در جشنواره‌ها و جوامع هنری و نخبه‌گرای سینمایی پرآوازه ساختند و راه را برای ورود فیلمسازان جوان دیگر به این عرصه هموار ساختند، اصغر فرهادی نیز با دریافت این جایزه، درهای سینما و سینماگران ایرانی به بازار جهانی فیلم به ویژه بازارهای ایالات متحده آمریکا را خواهد گشود.

به گمان من اگر سینماگران ایرانی به ویژه فرهادی بتوانند از این موقعیتی که برای این فیلم و سینمای ایران فراهم آمده و کانال‌ها و شبکه‌های ارتباطی خود را با خریداران و پخش کنندگان فیلم در آمریکا به ویژه هالیوود، گسترش دهند، در آن صورت می‌توان به «ملی» بودن این رویداد باور داشت.

من در مورد ارزش‌های سینمایی و اهمیت هنری کار فرهادی بحث نمی‌کنم چرا که درباره آن، قبلا و در همین صفحه بارها نوشته‌ام. من به پیامدها و تاثیر جهانی این جایزه و اهمیت بین‌المللی آن برای سینمای مستقل ایران کار دارم. برای بسیاری از منتقدان و تحلیل‌گران سینمایی غربی که فیلم جدایی نادر از سیمین را می‌بینند، باورکردنی نیست که بتوان در فضای سیاسی و اجتماعی امروز جامعه ایران، چنین فیلمی ساخت. فیلمی که بدون این که شعار دهد و یا به دستاویزهای سیاسی متوسل شود، بتواند توجه تماشاگران بین‌المللی را به خود جلب کند و آنها را راضی از سالن سینما به بیرون بفرستد.

من دیدم که بسیاری از حاضران در سالن مراسم گلدن گلوب در لوس آنجلس، بعد از اینکه مدونا نام جدایی نادر از سیمین و ایران را بر زبان آورد، کامشان همانند مسئولان سینمای ایران تلخ شد و روی در هم کشیدند. حتی مدونا نیز برخلاف معمول این نوع مراسم، هیچ هیجان و شوری در صدا و رفتارش نبود. چرا که نام ایران امروز برای غربی‌ها یادآور بمب هسته‌ای، یادآور انکار هولوکاست، یادآور تحریم‌ها، زندانیان سیاسی، ترور و جنگ است. آنها عادت کرده‌اند که نام ایران را در اخبار رسانه‌های خود با این نوع مسائل به یاد بیاورند و حالا برای اولین بار نام ایران را به عنوان برنده یکی از مهم‌ترین جوایز سینمایی گلدن گلوب، یعنی جایزه بهترین فیلم خارجی که توانسته پدروآلمادوار اسپانیایی، ژانگ ییموی چینی، برادران داردن بلژیکی و انجلینا جولی آمریکایی را شکست دهد، می‌شنوند و نمی توانند آن را باور کنند. برای همین چنین واکنش سرد و بی‌روحی از خود نشان می‌دهند و با حیرت به دهان فرهادی چشم می‌دوزند تا بلکه احتمالا حرفی درباره اختناق و دیکتاتوری در ایران بشنوند اما نه فرهادی و نه فیلم او این انتظار آنها را برآورده نمی‌سازند. همان گونه که انتظارات سردمداران سینما و رسانه‌های دولتی در ایران از قبیل کیهان و فارس نیوز را برآورده نکرده است و حالا آنها با دیدن فرهادی در این مراسم و در کنار ستارگان زیبای هالیوود از مدونا گرفته تا انجلینا جولی و جسیکا آلبا و دیگران، حرف های زیادی خواهند داشت که علیه فرهادی و همکارانش عنوان کنند و برایش پرونده امنیتی بسازند تا نتواند کار بعدی اش را در ایران انجام دهد و رفته رفته به یک فیلمساز تبعیدی تبدیل شود.

اما اصغر فرهادی هوشمندتر از آن است که فریب این دسیسه‌های داخلی و خارجی را بخورد و قربانی این زد و بندهای چرکین سیاسی شود.  او راه درازی درپیش دارد و این تازه آغاز پرش جهانی اوست. 

 

پ .ن : 

به کوری چشمان کسانی که نمی خواهندنام ایران جاودانه باشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

گووووز

خوب که چی؟
مثل اینکه کسی بالا وپایین تو رو یکی کرده!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد