تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

آیا ما احمق هستیم؟!

 

 

وقتی خواهرم بدنیا آمد متوجه شدم که متاسفانه او هم احمق است

بعد از چند سالی مادرم برادری برای ما بدنیا آورد که او هم احمق از آب در آمد

نمیدانم چطور متوجه شدم که مادرم مثل خواهرم و پدرم مثل من احمق بودند

وقتی مادرم اجازه داد که با بچه های توی کوچه هم بازی شوم نمی دانستم که بچه های محله هم همگی احمق هستند

روزی که مدرسه بازشد و بچه ها به مدرسه آمده بودند احساس خوشحالی کردم چونکه متوجه عملا مدرسه احمقها باز شده است

همه مسئولین مدرسه از مدیر گرفته تا ناظم و آموزگاران و بویژه مبصر کلاسمان هم همگی احمق بودند

بتدریج که بزرگتر شدم با هر کسی که وارد رابطه دوستی میشدم متوجه احمق بودن آنها میشدم تا اینکه احساس کردم دارم عاشق میشوم

دوست دختری که یواشکی با او رابطه داشتم احمق بود چرا که وگرنه چرا با من احمق دوستی کند

جالب اینجا بود که رابطه با من را از دیگران پنهان میکرد ولی نه ازوالدین خودش چونکه آنها خبر داشتند ، حال شما بگوئید آیا پدر و مادر او احمق نبودند که به دختر احمقشان اجازه رابطه احمقانه با من احمق میدادند

چون احمق بودم نتوانستم در کنکور قبول شوم و مجبور شدم به سربازی بروم. جدی ترین مکانی که بعداز مدرسه به آنجا رفته بودم پادگان بود . از همان در ورودی نگهبانان، مراسم نظامی، فرماندهان و دژبانان نشان دادند که اینجا همگی احمق هستند وپادگان وفور حماقت است و در رفتار و نظم وانضباط آدم های اینجا حماقت غل غل میکرد

متوجه شدم که فرمانده کل نیروهای مسلح ، برادارن بسیجی ، سپاهی ، تیپ و گردانهای مختلف نصرالله ، حزب الله و فتح الله و غیره و بویژه قرارگاه ساندیس خوران مسلح و آدم خوار اسلامی و نیروی دریائی که من در آن سرباز بودم کل اجمعین احمق بودند . مگر غیر از اینست که آدمی می بایستی کلا و ذاتا و بطور ارثی و مادرزادی احمق باش تا بتواند ارتش احمقان را اداره کند؟

در ضمن در پادگان ما چندین نفر با ریش و لباسهای کثیف وکردار احمقانه و انشاالله و ماشاالله گفتن را با حقوق بسیار مکفی استخدام رسمی کرده بودند، که مرتب درحال ایراد گرفتن از رفتار وپوشش دیگران بودند و همه را بزور میخواستند عضو احمقانه مسجد پادگان کنند . اینها به بقیه نشان میدادند که از خود نظامی ها احمق تر هستند .

همه از این احمقها میترسیدند ، ارتش در ارتش درست کرده بودند حال شما بگوئید در کشوری که دو تا ارتش ، دو تا نیروی انتظامی، دو تا وزارت خانه و دو تا دولت در کنار هم کار کنند بجز حماقت وتجمع احمقها در کنار هم چیز دیگری هم میتوان یافت؟

سربازیم تمام شد طبق معمول پدر و مادرم پایشان در یک کفش کردند که برای پسر احمقشان ( البته آنها باور نمی کردند که من احمق بودم و هستم) میخواهند زن بگیرند و سرو سامانش بدهند

هرچه من اصرار کردم، فشار آوردم و اعتراض کردم که من زن نمیخواهم من کار و پول ندارم اما پدر و مادرم وفک و فامیل احمق خانواده من میگفتند خدا درست میکند ، همه چیز خوب پیش خواهد رفت ، نگران نباش ، تا خدا را داری غم نخور. اما کسی از آن احمقها به من احمق نمیگفت سکس راچه جوری انجام دهم؟ بشکل احمقانه اش؟ خرج و دخل خانواده ام را چه طور تامین کنم؟ آیا این انشالله و ماشالله گفتند و اینکه خدا خودش درست میکند اجاره خانه و پول بنزین و هزینه دکتر و تحصیل میشود؟ تا کی دستم پیش پدرم باید دراز باشد و پیش پدر احمق و بزرگوارم پادوی کنم ؟

بالاخره طوق لعنت را بگردن ما انداختند و یک زن زیبا اما احمق را که خود احمقم بعد از خواستگاری انتخاب کرده بودم به همسری بر گزیدم

به یک سال هم نکشید که بچه دارشدیم این درصورتی بود که ما اصلا سکس بلد نبودیم و هر کار احمقانه ای که هر احمقی به ما گفته بود در روی تخت و خواب انجام دادیم تا اینکه دست آخر عیال احمق مربوطه به من خبر داد که دکتر احمق او به او خبر داده است که او نه تنها باردار است بلکه بچه اش را بطور طبیعی نمی تواند بدنیا بیاورد و بایستی سزارین شود چونکه دوقلو حامله است!

خلاصه وقتی به بیمارستان رفتیم منتطر زایمان بودم مسئول بخش مالی و اداری بیمارستان پیش من آمد و تقاضای چند میلیون تومان پول کرد. و قتی به او نگاه کردم دیدم او تقصیری ندارد . اجرت کاری را از من میخواهد بگیرد که هنوز آن کار را انجام نداده اند ! شما فکر نمی کنید که یک کارمند احمق میتواند چنین تقاضای احمقانه ای از کسی بکند. البته من او را مقصر نمی دانم چرا که آن دکترهای احمقی که بعد از چند سال تحصیل کردن و تجارت با جان وسلامتی مردم احمق چنین افراد احمقی را در بیمارستان ها سر کار میگذارند، فکر میکنند که خودشان سالم هستند و احمق نیستند

بالاخره بچه دارشدیم آره دوقلو بودند یک دختر و یک پسر و همان شب اول هردو فررند ما تا صبح نخوابیدند و به من و مادرشان نشان دادند که هر دوی آنها احمق هستند

سالها گذشت از اینکه در بین احمقها زندگی میکردم ناراحت نبودم چون همه مثل هم احمق بودیم

تا اینکه

شنیدم که انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بزودی برگزار خواهد شد

برایم جالب بود که بدانم چه کسانی میخواهند در این انتخابات احمقانه کاندید شوند

روزنامه ها را که میخواندم ، به رادیو که گوش میدادم به تلویزیون که نگاه میکردم با دوستان که در مورد انتخابات صحبت میکردم متوجه شدم که این انتخابات احمقان است

چرا

چونکه همه کاندیداها جزو احمق ترین قشر جامعه هستند و بوسیله شورای تشخیص مصلحت احمقان که چندین احمق عضو بودند انتخاب میشدند و نیازی به رای دادن احمقانه مردم نبود. از همه مهمتر اینکه کسی که خود ش را کاندید ریاست جمهوری میکند جزو احمق ترین ریاست جمهمورهای دنیاست . و کسی که بالای سر این همه احمق می نشیند و همه از او باید حساب ببرند وبه حرفهایش و به خواسته هایش احمقانه بله بگویند کسی نیست بجز امام احمق .

این امام هم احمقی بیش نیست حال شما خودتا حدیث مفصل بخوانید از این همه حماقت و اینکه ما چه احمقهایی هستیم که چنین سیستم احمقانه ای درست کردیم و از آن دفاع مقدس میکنیم و چنین احمقهائی را بر سرکار می آوریم به آنها احمقانه رای میدهیم و از آنها احمقانه دفاع میکنیم . انگاری از وطنمان دفاع میکنیم آخه اینها که دینشان، زبانشان ، سنت های شان، پوششان مربرط به اعراب است چرا ما به آنها احمقاه سجده میکنیم ؟

پس حالا دیدید که بی جا خودم را احمق نخواندم چون خودم را جزوی از شما میدانم

!!!!!!!آیا بجز این است که ما همگی احمق هستی