اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیرشدیم
چترنداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ وشلوپهای گل آلودعشق ورزیدیم
دومین رو بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطو؟
گفتی سرت دردمیکند
چتر را کاملا بالای سرخودت گرفتی
وشانه راست من کاملاخیس شد
۰
۰
وچندروزپیش را چطور؟
به خاطرداری؟
با یک چتر اضافه آمدی.
مجبوربودیم برای اینکه پین های چتر توی چشم وچالمون نره
دو قدم ازهم دورتربرویم
فردادیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو!
جالب بود بچه محل
برای خودت شاعری ماشالله
نقل قولی از استادم دکتر علی شریعتی بود
بچه محل.
من کجا وشاعری کجا!
ممنون که از محله ما میگذری.