یک روز
داشتم به دنیای بدون خودم فکر میکردم.
دنیایی بود که داشت کار خودش را میکرد...
ومن آن تو
نبودم.
خیلی عجیب بود. فکر کنید ماشین شهرداری بیاید
وآشفال ها را جمع کندو من
نباشم.
خیابونها شلوغ وپرهیاهو باشد و من نباشم.
رئال مادرید وبارسلونا بازی داشته باشند
ومن نباشم.
تو تنها روی جدول کنار خیابان برای نیوفتادن
شرط بندی بکنی ومن نباشم.
غیر ممکن است.
وبدتر یک زمانی بعد از مرگم،قرار است
کامل کشف شوم.
آنهایی که وقتی زنده بودم، از
من میترسیدند
یااز من متنفر بودند،ناگهان من را در
آغوش میفشارند.
کلماتم همه جا
خواهند بود.
انجمن هایی شکل میگیرند!
تهوع آور است. نه ؟
یک فیلمی از زندگی ام
درست میکنند.
مردی خیلی خیلی شجاع تر و بااستعدادتر از
خودم خواهم بود. خیلی خیلی
بیشتر...
انقدر که خدارا هم به استفراغ وادار میکند.
بشریت در هر چیزی زیاداغراق
میکند،
در قهرمانهایش ، دشمن هایش، اهمیت اش.
مرده شور نژاد بشر را
ببرند.
آخی حالاحالم بهتر شد!!!
تخلیه ی احساسات بود ؟؟؟؟؟
هرچی که بود حقیقت بود
واقعا مرده شور نژاد آدم رو ببرن که گندش دنیا رو پر کرده
منم آخیش