تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

تب۴۰درجه

پاداش انسانهای شجاع گردن آویزی به شکل مثلث است که برروی آن نوشته شده "خطرسقوط"

برای خرداد

زمانی که به پایان می اندیشم

سخن معلم را به یاد می آورم که میگفت :

نقطه سرخط...

و پایان من

آغاز توست

و...

قید

تقریبا روبروی آپارتمان ما، آپارتمانی‌ست که سمت راست طبقه دوّمش پیرزنی‌ست که قیافه‌اش را ندیده‌ام و پرده‌ای از پنجره‌ی پهنی که دارد آویزان است ولی. جای یک ستاره و به همان شکل، وسط پرده خالی‌ست. ولی این سوراخی طلائی‌ست و بقیه‌ی پرده زمینه‌ی سرمه‌ای دارد با ستاره‌های ریز و اشکال هلال ماه.
سمت چپ خانه‌ای‌ست که جشن تولد قرار است داشته باشند و من یا ما هم باید برویم. قرار است نمایشی اجرا شود که طیّ آن، آن یک نفر که قیافه‌ی پسری جوان را دارد ولی به نوعی یک دختر جوان است، باید مرا بخورد تا تبدیل به یک حیوان درنده شود (قیافه‌اش نه؛ رفتارش)
وارد اتاق که می‌شوم، مشغول خوردن جسد من است. جسد من هنوز روی میز است. برمی‌گردد و مرا نگاه می‌کند؛ یک نگاه وحشی با دهان خون‌آلود.
ترسیدم و رفتم.
این نمایش سال‌ها پیش اجرا شده بوده و ما دنبال برگه‌های نقد و بررسی آن می‌گردیم. برگه‌ها را پیدا کرده‌ایم ولی فرصتی برای خواندن نیست زیرا هر لحظه امکان دارد که او از خوردن من فارغ شود. باید دوباره به اتاق برگردم.
بوی تعفّن می‌آید. او نیست. جسد را خورده و فقط امعاء و احشاء من روی میز باقی مانده. صبح شده و من همین‌طور توی حیاطم. زنی که جسد را خورده، آماده رفتن به سر کار می‌شود. چشمانش برقی عجیب و وحشی دارد. به من لبخند می‌زند. مرا می‌بوسد. بوی خون می‌دهد و من عقّم می‌گیرد. می‌رود و از پشت سر نگاهش می‌کنم و با عجله می‌آیم پیش بقیه. برگه‌ها را مطالعه می‌کنیم. هیچ‌چیز به درد بخوری ندارند ولی. هیچ‌چیز راجع به خوردن جسد ننوشته. تحریف شده. سانسور شده. پس دیگر چاره‌ای نیست. نمایش باید اجرا شود تا راز این صحنه فاش شود.

ارزان فروشی!


اینجا سرزمینی است که

مرگ

در آن چه ارزان است!


پ.ن :

هاله سحابی هم براثر ضرب وشتم ماموران امنیتی

به پدر پیوست.

دلهره

اعتبار آدمها به حضورشان نیست ،

به دلهره ای است که در نبودنشان

درست می کنند.

ومن با این دلهره قد کشیدم.

روزمادر گرامی باد

به بهشت نمی روم اگر 

مادرم آنجا نباشد! 

 

پ.ن : 

روزت گرامی و

یادت بخیر.