زمستان با یلدا آمد
سرما برای اینکه زورش را به رخ پاییز بکشد
یک دقیقه بیشتر ماند
برای من خسته تفاوتی با شبهای دیگر نداشت
چشم را که می بندم همان عقربه های ساعت را می بینم
چشم را که باز میکنم ، عقربه ها از بزرگ به کوچک
به دنبال هم
بی نفس
بی خیال روان.
کاش یلدای امسال کش می آمد
به اندازه ی یک دقیقه بیشتر از یک دقیقه!!!
عکس تزیینی است
عکس فوق مربوط به خانم/آقای... می باشدکه از تاریخ... ازمنزل واقع
در... خارج شده وتاکنون مراجعه نکرده.
ضمنن ایشان دارای اختلال حواس وعقب ماندگی ذهنی می باشد.
از کسانی که از نامبرده اطلاعی دارند،خواهشمندیم با شماره... تماس گرفته
وخانواده را از نگرانی خارج کنند.
این نمونه ای از هزاران هزار آگهی است که روزانه در روزنامه های مختلف دیده
می شود.آیا باید آنها را باور داشت؟
هزینه نگهداری از این موجوداتی که خواسته یا ناخواسته قدم به این کره خاکی
گذاشته اندچقدر است؟
حتما از یک آگهی روزنامه کمتر است.
پس آمدنشان ناخواسته و رهایی آنان نیز ناخواسته باقی می ماند. ومن به این
می اندیشم که خدای بعضی انسانها زورش از بعضی دیگر بیشتر است.
خدایی که جان هاپکینز را بدون حرکت می آفریند و اورا تبدیل به بزرگترین
ستاره شناس و فیزیکدان بر روی ویلچر چند میلیون دلاری می کند.و خدایی که
رقیه و... را در سرمای زمستان سیاه و کبود در گوشه ای رها شده
در میان جمع قرار می دهد.
پ.ن :
نگذاریم به فصل آخر برسیم.